سوراخ کردن گوش دخملکم
بالاخره ماجرای سوراخ کردن گوشت تمام شد و امروز گوشتو سوراخ کردم اونم بدون اینکه به بابایی بگیم . رفتیم مطب دکتر خرمی دخملکم همین که دکتر دستشو زد به گوشت که میخواست ضد عفونی کنه شروع کردی به گریه کردن وقتی هم که از مطب اومدیم بیرون دیگه گریه شما تموم شدامروز یه اتفاق خیلی جالب افتاد ما آنیسا جونو دیدیم تو و آنیسا به فاصله نیم ساعت از هم به دنیا اومدید من و نسرین جون مامان آنیسا آشناهای قدیمی بودیم که چندسالی میشد همدیگه رو ندیده بودیم و 3 روز قبل از بدنیا اومدنتون تو مطب دکتر همدیگه رو دیدیم نسرین جون...
نویسنده :
مامان نیلوفر
23:42